اعتراض به تخلفات آشکار در انتخابات ETERNITY

       
 

                   

 
archive e-mail
   
 
April 08, 2003
دوست دارم دستشو محکم بگيرم و فشاربدم
دوست دارم بهش بگم تو ديگه مردی شدی اين کارا از تو بعيده
دوست دارم بهش بگم خيلی چيزا بايد يه خاطره بشه و ما هم يواش يواش فراموششون کنيم
دوست دارم تو چشماش نگاه کنم و بگم ببين حالا راه جلوی ما خيلی خيلی بلنده...
دوست دارم ياد خنده هاش بيفتم و تصوير الانش پاک بشه
منو صدا ميکنه ميزنه پشتم با بغز ميگه پاشو پسر تو چرا اشک تو چشات جمع شده...

4/08/2003 08:50:00 PM ;
0; Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

Back to Home page

 

© All Rights Reserved | Graphic by Sam Esmaelian | Designed By Miad Bigdeli