اعتراض به تخلفات آشکار در انتخابات ETERNITY

       
 

                   

 
archive e-mail
   
 
May 07, 2003
اول شب حس بيرون نداشتن...برنامه ات خيلی اتفاقی جور شدن...ساعت هشت يه راست ازکتابخونه رفتن.هرچی به چند نفر اصرار کنی باهات بيان ولی نيومدن... با حال نه چندان خوش رفتن
از ساعت ۱۰ تا شش صبح يه شيشه الکل سفيد را چهارنفری تموم کردن...دو بسته کنت تموم کردن!!...تا صبح نشستن و حکم بازی کردن
مرا ببخش اگر تو را به باد سپردم خوندن...اوج مستی always خوندن...
ساعت ۶ تا شيش و ربع خوابيدن!
توی نم نم بارون دادزدن خنديدن!
باد صبح به صورت داغت خوردن...
يه درخت و خشک و بی برگ خوندن...
اقا از همه بــــــدتر دو تاتون ساعت ۷ بايد سر کلاس بودن!!
يه ساعت هرهر کرکر در از بين بردن بوی سيگار از پيرهنا بوی عرق از دهنا
ساعت ۷:۳۰ خونه رسيدن
سر درد شديد چشمهايت سياهای رفتن
يه دفه چشم باز کنی ببينی ساعت دو بعد از ظهر بودن
تا ساعت سه صبحانه خوردن
يه دوش گرفتن و دوباره خوابيدن
ميگن حسن ختام شيطونی هامونه نميدونم؟!
خلــــــــــــاصه يکمی تفريح لازمه نه؟!

5/07/2003 07:51:00 AM ;
0; Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

Back to Home page

 

© All Rights Reserved | Graphic by Sam Esmaelian | Designed By Miad Bigdeli