اعتراض به تخلفات آشکار در انتخابات ETERNITY

       
 

                   

 
archive e-mail
   
 
September 18, 2003
امروز رفتيم ببينيم اين دانشگاهي که قبول شديم چه جور موجوديه!؟!؟
اول اينکه دانشگاهمون ۴۷ هکتاره! و براي رفتن به محل ثبت نام از در ورودي تا محل ثبت نام بايد سوار مينيبوس ميشديم ما هم از دنيا بي خبر مثل احمقا پياده راه افتاديم و سوژه خنده مردم شده بوديم تا خلاصه چند تا از اين دختراي بزرگتر(ترم بالايي ها!!) دلشون برامون سوخت و بهمون گفتند بايد سوار ميني بوس بشين تا بالا برين!!
بعد از چهار ساعت علافي بهمون گفتن تشريف ببرين شنبه مزاحممون بشين! انگار قراره از همين اول بهمون نشون بدن دانشگاه که اين همه مثل سگ جون کندين زيـــاد هم تحفه اي نيست!
خوب بود بحمدالله دخترهاي خوبي هم براي ثبت نام اومده بودن که انشالله خدا زياد ترشون کنه!(خوب شد سهميه اي نشد دانشگاه ها!!!)
راستي يه چيز جالب تر اينکه ما دوباره با چند نفري که از اول دبيرستان همکلاس بوديم دوباره تودانشگاه هم با هم هستيم(رضا و رامين و...)حالا اگه من انتقاليم درست بشه و بيام تهران اين چرخه بهم ميخوره!!

9/18/2003 12:04:00 AM ;
0; Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

Back to Home page

 

© All Rights Reserved | Graphic by Sam Esmaelian | Designed By Miad Bigdeli