امروز دانشگاه:
صبح با مترو رفتيم.
روابط بهتر شد.
کلاس ظهر فارسي رامين اينا.
روابط به حد جدي بهتر شد!!!شب هم خسته و مونده با محمد برگشتيم و با کمال پررويي گفتم منو ببر دم خونمون!
اين بي سرزمين تر از باد فهميدم به چه دردي ميخوره سي ديشو بزاري و بعدش:
پنجره ي اتاقتو باز کني و باد سردو راه بدي بياد تو
يه ليوان چاي داغ بريزي
چراغو خاموش کني
بعد..
بعد؟
پاشي به شدت
بالا پايين بپري و اگه لازم شد باهاش داد بزني!!
ولي
بالا پايين پريدن رو حتما توصيه ميکنم!!
راستي امروز ما واکسن هم زديم!
رامين به حدي ترسيده بود که فشارش پايين اومده بود و ميلرزيد!
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
Back to Home page