<<شکوهي در جان ام تنوره ميکشد
گويي از پاک ترين هواي کوهستان
لبالب
قدحي در کشيده ام>>
هر لحظه منتظرم...
با هر زنگ تلفن يا صداي در از خود بي خود ميشم
با هر زنگ موبايل صد دفعه ميميرم و زنده ميشم
نميدونم اين حس چيست و از کدام طايفه ي وجودم بيرون اومده...
ولي هر جي هست:نميخوام از بين بره و چند روزه باشه
من اين حسو دوست دارم
اين حس منو ميترسونه ولي مطمئنم که خطرناک نيست
اين شايد صادقانه ترين حس من باشه
اين شايد خود من باشم...کسي چه ميدونه!
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
Back to Home page