بازداشت فضلی نژاد و افشای آنچه فاش بود
از وبلاگ سينا مطلبي:روزنگار
پيش از اين، در یادداشتی با عنوان شراره های آفتاب بدون اشاره به نام فضلی نژاد و همکارش سعيد مستغاثی، درباره خبرچين دادگستری نوشتم
که در پوشش روزنامه نگار منتقد و حتی اپوزيسيون، از دادستانی و بازجوها حقوق می گيرد و برای آنها کار می کند. همان زمان برخی از خوانندگان، در نظراتی که پايين اين مطلب و يادداشت های بعدی نوشتند، به نام فضلی نژاد و مستغاثی اشاره کردند. مستغاثی از روی خشم يادداشتی با نام مستعار نوشت و سعی کرد با ايجاد شبهه من را متهم کند. اما همان شب، فضلی نژاد پیغامی برایم فرستاد و نوشت که
«بی تعارف هرچه که بگویی حق داری، و هرچه از این تندتر بنويسی و نام هم ببری حق من است. اما بدان که من خود قربانی بازی آقايان شدم، اين را چرا نمی بينی؟! من که ذاتم اینگونه نبود و نيست، من که عاشق آنها نيستم و نبودم. مادر تنهايم با برادر کوچکم را چه کنم؟ زندگی ام را چه کنم؟ نه راه پس دارم نه راه پيش، چه کنم واقعا؟ هيچکدام از گفته هايت غلط نيست. اما من، باور کن راهی برای خلاص شدن از این معرکه ندارم. يادت باشد که من مجبورم، 150 ميليون وثيقه، مادري تنها و بيمار٬ برادري خردسال و روحي خسته٬ حالا تو بزن ... تبر بزن»
ادامهء مطلب ...
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
Back to Home page