بي حسي...حس نوشتن نداريم! حس حرف زدن نداريم! حس درس خوندن نداريم! منتظر يه چيز کوچيکيم تا با هم تو بي حسي براي زندگي هم رقابت کنيم...
و اين يعني يه جوون!
يعني سر خودتو با رو چمن هاي دانشگاه نشستن و دختر و پسر ها رو ديد زدن تلف کني يعني مسخره بازي در بياري و تو سر هم بزنين!
حالا اگه مايه دار تر هم باشي با ماشينت ور بري و اسپرتش کني چراغاشو يخي کني و بعد دودي! پخش ماشينت حتما تو فيس باشه و هزار کوفت ديگه که من حاليم نميشه!
اگه ديگه خيلي مغزت پوکيده بايد بي خيال از اين حرفا فقط چشماتو ببندي و زندگي! زندگي!؟! اره همون... زندگي کني.
بلاخره جووني و بايد جووني کني؟! نه؟! نه؟!؟؟؟ چرا!! چرا خوب!!!
نمايشگاه کتاب که شروع شد ديگه عشق کني!!
بري از نمايشگاه پوستر گربه-سگ بخري...بري از ديلي ميلک(اوکي؟!) اون اقا گاوه رو بخري ؟!
پياده بري ـ مثل من ـ تا سي دي فروشيه و يه سلکشن دنس پارتي بگيري و بياي در اتاقتو ببندي و بالا پايين بپري و برقصي؟! هووم!
يارو توي اسپيکراي کامپيوترت داد بزنه:
مــشکي رنگ عشقه!
مــشکي رنگ عشقه مثل رنگ شباي اسمونه!
هي بگه تو بپري بالا هي بگه و تو از بالا بياي پايين!
و اصلا هواستم نباشه که ويندوز مديا پلير روي ري-پيتشه و اهنگ يه ساعت بخونه و تو ...
تو...!
خوب اره داري زندگي ميکني!
و شايد هم زندگي داره تو رو ...
بي حسي يعني بعد از يه ساعت بالا پايين پريدن با يه اهنگ رو تخت بيفتي و يکي تو اسپيکرات داد بزنه
خـونه خـالي
خـونه غمگين...خونه سوت و کوره بي تو!
و بعدش يارو بگه :
شايد زندگي همينه شايد زندگي همه ي اينهاس شايد ما بديم شايد شما خوبيد و شايد اسپيلرگ واکنش پنچم را ساخته! و نيکي کريمي هم سال ديگه اسکار ببره!
شايد خاتمي نامه بنويسه و توش بگه چرا همه ي اتفاق هاي بد تودوران رياست جمهوري اون به وقوع(!) پيوست!
شايد ما هم کانديد بشيم و اسم حزبمون هم بزاريم مثلا...مثلا جووناي اباد گر انريکه ي گل گلي و مخففش هم که ميشه:جــاگــاگ!
بعد تبليغ کنيم بگيم که به هر نفر يه وبلاگ ميديم و يه ميل ۳ گيگي و يه خونه تو فرشته و يه اف ال سرمه اي و کل کشور را يه جيــگر دات کام ميکنيم! هووم؟!
زندگي يعني ز...ن..د...گ...ي
ز ر زدن...
ن اله کردن...
د اغون شدن...
گ ه خوردن....و
ي ه چيز ديگه!
افرين بابا حالا برو بخواب!
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
Back to Home page