دو روزه که ما در جشنواره حضور بهم ميرسانيم و جاي شما را خالي ميکنيم!
ديروز که افتتاحيه بايد ميرفتيم و به سخنوري ها ي چند سخنور(اعم از پارسا و عبادي!) گوش داديم و بعد هم مجبور به تحمل نمک پراني هاي مجري با نمک برنامه بوديم که مثلا اس شوخي هاي بامزه اش اين بود که وبلاگ و اس ام اس يه چيزن؟!(هووه هههااا!)
ولي خوب باز سخنراني ابطحي قابل تحمله و شوخي هاش هم قابل خنديدن!
اخر هم جناب ابطحي با موبايل معروفشون از همه عکس انداختن!
غرفه ها از ديروز کارشونو شروع کردند و ما هم نماينده ي داخل ايران قاصدک تشريف داريم همش اونجا بوديم.شلوغ ترين غرفه هاي ديروز پارس کافه بود که سيامک انصاري اونجا بود و کاپوچينو با حضور شيده!(عجب تيزه شيده منو از رو اسم شناخت!)
امروز هم که از ساعت سه رفتيم يکمي کار هاي غرفه رو بکنيم و بعد هم با اميد از طرف قاصدکي ها رفتيم جلسه مديران اينترنتي که خيلي جالب(!!) بود!
اول اينکه خانوم بهمنيار به شدت جلوي دولتي ها در اومد(و غير شوخي حرفهاش همه درست هم بود!) و البته ليلي نيکو نظر هم در حالي که همش روسريش ميفتاد و ميکشيد رو سرش به ما تذکر داد شما فکر ميکنيد در سوييس زندگي ميکنيد! (اتفاقا جدي ميگم من اول فکر کردم خانوم نيکو نظر تازه از خارجه اومدن که بلد نيستن رو سريشونو رو سرشون نگه دارن!!) اين وسط مثلا وقتي سردبير شرقيان تا ميومد حرف بزنه دامون مقصودي ميگفت بحث سياسي نکنيد و بحث تجارت تبليغات کنيد که اخر خنده شده بود!
از همه با حال تر مدير مسئول يکي از اين مجله هاي زرد اومده بود ميگفت من از وبلاگها چخ جوري پول در بيارم؟! و هي ميگفت مجله ي من خيلي مشهوره و خفنه و اينا من فکر کردم الان ميخواد بگه مجله ام مثلا تايمه يا حداقل کارنامه اي چيزيه! که بعد فهميديم ايشون مديرمسئول مجله اي با نام نميدونم چي چيه سبز يا اواي چيچي خلاصه يادم نيست!
بعد هم جاتون خالي ميعاد خيلي عزيز و دوستش رو ديدم که دقيقا اين اولين موجوديه که من حدس ميزدم از وبلاگش اينجوري باشه و خيلي حال کردم که ديدمش.
بعد از جشنواره هم رفتيم کافه شوکا خدمت اقا يارعلي مقدم و يه قهوه فرانسه نوشيديم و کمي خستگيمون در شد...
اين بود انشا ي امروز من در مورد جشنواره انشاي بعديمو فردا بخونيد!
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
Back to Home page