بلاخره ميشه از ته ليوان هم بدون خيره شدن به تفاله هاي چاي جادوگر را ديد!! حتي اگر با نگاه دوم انجا نباشه باز از هيجان ماجرا کم نميشه!
ميشه هوس کني خيلي کارها کني.ميشه وقتي جادوگر هم رفت به کار ديگه اي فکر کرد که بوي مرگ بده.و حتي ميشه دليل براي نشدن کار اورد.
ميشه مطمئن بود وقتي جادوگري ببيني روز خوبي نخواهي داشت!حالا ممکنه معيار روز در اينجا هفته باشه.
ميشه با اين همه خردي اعصاب از جادوگر باز تلاش کرد براي شروع: TRY TO RESTART
اره.ميشه نفس کشيد.ميشه فهميد مردم از چه اعتماد به نفس بالايي برخوردار شدند.ميشه فهميد که انها تو را قبول ندارند و باز مطمئن شد که انها اعتماد به نفس بالايي دارند!!
ميشه از ادم چيزي سخت تر از ادم بودن نخواهي!
ميشه گوشتو به حرفهاي مردم ببيندي و چشمهايت را هم کور کني اگر اينها سخت باشه.حداقل از خفه کردن انها راحت تره! خيلي راحت تر!
ميشه فکر کرد اين روزگار به مردم قدرت قوي براي قبول خود داده!
ميشه اميد وار بود اين هفته ي عجيب.هفته ي بد.و جادوگر بازي امشب تمام ميشه!
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
Back to Home page