ريـا کـار مـورد نـظر در دســتــرس نمـي بــاشــد!*
سرم درد مي کنه.از صبح که بيدار شدم نمي دونم بايد امروز چي کار کنم.امروز به گمونم فوتباله؛بعد از ۳ سال فوتبال نديدن تنها کشش اين مسابقات حضور ايرانه.مثل فوتبال بين هاي حرفه اي نيستم که بازي خوب و بد را تشخيص بدم.ميشينم به صفحه تلويزيون و زمين سبز و ادم هايي که در ان وول مي خورند خيره ميشم تا يا اين ها به دروازه حريف نزديک بشن و يا ان ها به در وازه ي ايران و اوج احساساتم موقع گل زدن هر کدام از دو تيم صداي بمي اه مانند در دراوردنه.راستي بازي قبلي هم ديدم.وقتي نيمه اول تموم شد و دو گل خورده بودند(بايد بگويم خورده بوديم؟!) ديدن نيمه دوم کششي نداشت تو حموم بودم که گل اول رو زدن و بعد هم که فهميدم دعوا شده بود تو زمين.نميگم کار خوبي بوده.اما اين حد افراط در انتقاد واقعا خنده داره.اوج خنده زماني که علي پروين با اون لحن لاتيش داره تيم ملي و اون دو بازيکن رو سرزنش ميکنه و درس اخلاق ميده.ميشه با يه حساب سر انگشتي مثلا توخيابون جمهوري فهميد که دقيقا موقع دعواي دو بازيکن فوتبال چند ادم معمولي و بي خبر از فوتبال در حال دعوا کردن بودن.اگر اون هايي که رو به تلويزيون مغازه ها و البته پشت به مردم معمولي در حال ديدن فوتبال بودن و از ديدن صحنه ي دعواي فوتباليست هابه نشانه ي تاسف نچ نچ ميکردند نگاهي هم به پشتشان ميکردن حتما دعواي جذاب تر و بدون دو دقيقه تاخير رو نگاه ميکردن.چه ميشه کرد ريا تو خون ما ست ربطي به داريوش و کوروش و قاجاري ها و محمد رضا پهلوي و خميني نداره.
يک نظر سنجي{ مجله ي دانشجويي هوا} (به نقل از هفت ۱۲) در مورد کتاب هاي مورد علاقه ي دانش جويان نشون ميده پر طرفدار ترين کتاب اين قشر بامداد خمار(فتانه حاج سيد جوادي) است.حال اينو داشته باشين تا يک چيز جالب بگم.اصلا نميخوام بگم که مثلا چرا دانشجوها بامداد خمار ميخونن(و به قول طالبي نژاد چرا مندني پور و مدرس صادقي و سپيده شاملو و غيره رو نميخونن؟!!) بحث اين جاست که همان دانشجو ها که ده کتاب پرطرفدارشون کتاب هاي بامداد خمار و پنجره و کتابهاي ر.اعتمادي هست در قسمت ده نويسنده محبوب خود از صادق هدايت و ميلان کوندرا و داستايوفسکي اسم ميبرن.متوجه شدين؟! هيچ کتابي از کوندرا و هدايت و داستايوفسکي در ميان کتاب هاي محبوب دانش جويان نيست و نشون ميده که اصلا از اين ها کتابي نخوندن ولي فقط اسمهاشونو به عنوان نويسنده هاي خوب شنيدن و به عنوان نويسنده هاي محبوبشون معرفي کردن.دليلشو ديگه همه ميدونيم:چــون کـــلاس داره!! چون نشانه ي روشن فکريه!!
اين هم قشر دانشجو و خير سرمون تحصيل کرده جامعه. ريا کاري نه در ايين هاي وطن پرستي دوستان وطنپرست اومده و نه در قران محمد و و نه در احاديث هم وطن هاي مسلمان و نه در تاريخ فلسفه دوستان فلسفه دان.مشکل همون ذاتيست.کاري هم نميشه کرد.
تو اورکات جان کري تو فرند ليستش پر از ايراني هاي داخل کشور و خارج کشوره.همه سينما يک مي بينن.همه کوبريک فيلم ساز مورد علاقشونه و همه فرهاد و انتما و رديو هد گوش مي دن.نتيجه گيري نمي کنم.منظورم واضح و مبرهنه!!
به قول رضا اين ها حتما تو پارتي ها و عروسي هاشون فرهاد ميزارن و شاملو دکلمه مي کنن.و اخر هم با اهنگي از رديو هد تانگو مي رقصن!! اين ديگه اخرشه!!
چند وقت پيش به چند نفري پيش نهاد دادم فرمان گوش کنن.همه نظرشون اين بود که اه اين هم از علي ميخونه واه واه!! و فرمان گوش دادن من شد خيانتکاري و وطن فروشي و عرب پرستي!! از اون موقع با يک دوست ديگه اي تصميم گرفتيم زياد از علاقه ها و مخصوصا کتاب هايي که مي خونيم و حتي موسيقي که گوش مي ديم با اين جماعت ريا کار در ميون نزاريم.
شـير اهو ميدراند شير مـا بس نادرست نقش اهو را بگيرد در دمد اهو کند
مولانا محمد بلخي
* ستوني با همين نام در ابرار هفتگي به قلم الف.ثاني(!؟) منتشر مي شد که رياکاري ما ايرانيان عجيب غريب رو بررسي ميکر.يادش بخير.
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
Back to Home page