چه خوب بود ساعت شيش و نيم صبح ايران زمين.خلوت خلوت فقط ما و چند دقيقه بعد ما و يه ماشين ديگه...تو ماشين اول خواب اومدن و بعد رقصيدن! وسط راه نون بربري داغ و پنير و خامه و گوجه فرنگي و وينيستون لايت گرفتن!! و ياد بگيري چه جوري بايد خربزه و هندونه بگيري!يه پک به قليون بزني يه پک به سيگار.حالا بماند که دود ها چه ها که نکردند!!و حتي وقتي که مجبور بشي مرغ خرد کني هم باز لذت داشت! و...و... اب بــازي! اب بــازي! و وقتي که من فردين شده بودم و بعضي ها رو از زير اب ميکشيدم تو خونه!! و وقتي بعضي ها زورشون نميرسيد کله ي بعضي هاي ديگرو بکنن توي اب!...زير افتاب نشستن و سيگار کشيدن و خشک شدن...همه ي اين ها رو فقط ميشه با دو سه تا عکس ثابت کرد که خواب نبود...خواب!
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
Back to Home page