بستني ميخورم.
انتخاب واحد کردم.
اهنگ گوش ميدم.
کرج رفتم.
تو کرج تا بعد از ظهر با رضا و ميعاد بودم.
ثبت نام مالي هنوز نکردم.
در فکر عوض کردن گوشيام هستم.
مرد خانواده و داگويل رو ديدم.
اولي بد بود.دومي خوب بود.
عشق فيلم و شبهاي روشن رو ديدم.
عشقفيلم غرغر زيادي بود.
شبهاي روشن براي بار سوم لذت بخش تر از با دوم ديدن بود.
همکار مجله اي فقط تا اين حد براشون مهم بود که بگن:
پاهاي سياست دراز شده!
خلاصه٬
بگي٬نگي زندگي ميکنيم.
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
Back to Home page