نميگويم تئاتر مجلس شبيهخواني.. از نظر هنري در تئاترهايي که ديدم معرکه بود٬نهولي به نظرم نقطهي قوت اين نمايش هم همين ماجراست: بدون هيچ ادعايي حرف
اصلي خود را در يک نمايش کلاسيکِ شبيهسازي به تعزيه به خوبي بيان ميکند و تمام
مخاطبين خود را در جريان کامل موضوع نمايشش ميگذارد.
بعد از تئاتر بهرامبيضايي دوست دارم او را استاد بيضايي خطاب کنم چه کسي ميتواند با
چنين امکانات کمي٬با اين همه محدوديتها در نوشتن نمايشنامه٬اجراها و مابقي چيزها
کاري به اين درخشاني بسازد؟
در مورد نمايش استاد بيضايي نميتوانم بيتشر از اين اظهارنظر کنم ولي فقط از احساس
خودم بعد از تئاتر بگويم که من هم مثل بازيگران و کارگرداانِ تئاتر بعد از اتمام نمايش براي
چند دقيقهاي دستانم ميلرزيد و حالت معمولي نداشتم.
*** نميدانم تا الان فهميديد يا نه که تئاتر بهرام بيضايي توقيف شده.صبح از طريق نوشته ي
ارمان با خبر شدم و چند ساعت بعد هم ايسنا نيز خبر را در مصاحبهاي با بيضايي
مخابرهکرد.
مگر نه ايناست که اجراهاي ان را از ۴۵ تا به ۲۹ تا محدود کردند؟ اين معني غير از توقيف
نيز دارد؟ کاش اين دوستان حداقل اجازه ميدادند که اين کار بيضايي تا روز اخر اجرا شود
چون شايد ديگر او و همفکرانش هرگز راهي به تئاتر شهر نداشته باشند!
گفتند که نگران نباشيد بيضايي ميرود که اييش و عليالخصوص فرمان ارا به تئاتر
بيايند.بعد معلوم شد اصلن فرمانارا چند وقتي هست که از خير اجراي نمايشش
گذشته (او قبل از اعلام خبر به مسئولان کجفهم و کجانديشِ تئاتر شهر اطلاع دادهبود که
از خير اجرا در ايران گذشتهاست!) بعد تمام تقصيرات را به گردن فرهاد اييش انداختند
کاش حداقل او زودتر متوجه سياست تئاترشهر بشود و اعلام کند که هيچ عجلهي خاصي
براي اجرا ندارد!(مطمئنم هنرمنداني چون اييش بيتشر متوجه اين اثر بيضايي ميشوند!)
بههرحال. بهرامبيضايي با اجراي اين نمايش شجاعت خود را تکميل کرد و نشان داد در کنار
هنرمندياش که به همه اثبات شده بود شجاعتي دارد که اينروزها به راحتي پيدا
نميشود {مخصوصن در بين همکاران او!!}.
يک خسته نباشيد به استاد بهرام بيضايي و همسرش مژده شمسايي.
ارمان در شبانهها بدجوري شاکياست٬حق هم دارد با بيضايي نبايد چنين کنند.
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
Back to Home page