اعتراض به تخلفات آشکار در انتخابات ETERNITY

       
 

                   

 
archive e-mail
   
 
September 06, 2005

سالن اصلي تئاتر شهر يک ماه خالي بود تا بلاخره پنجره‌ها به نويسندگي و کارگرداني فرهاد اييش به روي صحنه امد.
داستان نمايش در يک اپارتمان شروع مي‌شود که زندگي تمام ساکنين ساختمان به
نوعي به مرد سالمند ثروتمندي گره ‌خورده است که قوم و خويشان اين مرد هستند و
خوشبختي خود را در مرگ او مي‌بينند...
شايد شروع داستان جذاب و جالب باشد اما ادامه‌ي داستان فقط به زندگي روزمره
افراد مي‌گذرد و به نمايش مشکلات و خوشي‌هاي همسايه‌ها که ما از ۹ پنجره شاهد
اتفاقات اين ۹ خانواده هستيم.
اما مشکل اصلي که تئاتر را کاري تکراري و نه‌چندان نو نشان مي‌دهد داستان اپارتماني
ان است.داستاني که سال‌هاست در مجموعه‌هاي نود قسمتي طنز با موضوعات
روزمرگي و روياهاي دست‌يافتني‌شان ٬ مانند نعمات الهي (بارش برف در پنجره‌ها) و امدن
مسافري از ناکجا اباد ( بيرون امدن دختر کوچک از کما در نمايش) هر شب شاهد ان‌ها
هستيم و اتفاقن يکي از ان‌ها را خود اييش ساخته بود که هرگز نتوانست موفق شود.

هرچند داستان به هيچ‌وجه خوب از اب درنيامده ولي تنها نقطه‌ي قوت نمايش بعد از
بازيگرانش شخصيت‌هاي نمايش هستند که تجربه نشان داده بيتشر کارهاي اييش هر
مشکلي داشته باشند به علت شخصيت پردازي خوبش توانسته کارش را نجات دهد.
به‌هر حال اگر وقت داشتيد سري به سالن اصلي تئاتر شهر بزنيد.ديدن کار جديد اييش با تمام بدي‌هايش لااقل خسته‌کننده نيست.

9/06/2005 09:18:00 AM ;
0; Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

Back to Home page

 

© All Rights Reserved | Graphic by Sam Esmaelian | Designed By Miad Bigdeli