بي‌ربط۱:} من هر وقت از بازي بد مي‌گويم ياد ده کيارستمي مي‌افتم.صد بار مي‌گويم
مي‌دانم که آنها نابازيگر هستند ولي يک سوسک هم جلوي دوربين بهتر دست و پا
مي‌رند تا بازي‌گر‌هاي ده کيارستمي٬فکر کنم تنها دليل موفقيت فيلمش اين بود که
تماشاگران خارجي فيلم زبان فيلم را و بالطبع شيوه‌ي بد بيان بازي‌گرها را نمي‌فهميدند!
داستان فيلم در مورد پسري است که در مدرسه از گنده‌لات کلاسش کتک مي‌خورد و
برادر بزرگتر پسر و دوستانش قصد انتقام از گنده‌لات را مي‌گيرند و پنج شش نفري که
درگير بازي انتقام‌ هستند( در حد شوخي لباس‌هاي يارو را دراوردن و او را تا خانه لخت
پشت ماشين دواندن!) در گير مشکل جدي‌تر و بزرگتر از يک شوخي مي‌شوند

{بي‌ربط ۲:} نمي‌دانم چرا در زمان ديدن فيلم به شدت ياد فيلم وطني آخربازي(همايون
اسعديان) افتادم
نکته‌ي ديگر مثبت فيلم اين‌است که تا اواسط فيلم در حال ديدن يک فيلم جوانانه(که به
هيچ‌وجه شباهتي به سانتي‌مانتاليسم فيلم هاي تينيجري ندارد!) و صحنه‌هايي باحال
از طبيعت هستيد ولي از اواسط فيلم به بعد داستان کاملن فرق مي‌کند

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

Back to Home page