اعتراض به تخلفات آشکار در انتخابات ETERNITY

       
 

                   

 
archive e-mail
   
 
May 17, 2006



از اکران فیلم کوهستان بروک‌بک مدت طولانی می‌گذرد و البته به علت محتوا و داستان فیلم هیچ نقدی در نشریات داخلی چاپ نشد و فقط شجاع‌ترین‌های این نشریات گفتند که با این‌که فیلم ارزش نقد و بررسی کامل را داراست ولی به علت موضوع از این کار منع شدند .
نقد زیر هم ٬‌ در یکی از شماره‌های سایت اند ساوند (شماره ژانویه ۲۰۰۶ - کاور مجله هم به همین فیلم اختصاص دارد.) چاپ شد و توسط دوست عزیزم پژواک برای نشریه سایدواک ترجمه و تنظیم شد که هرگز منتشر نشد!




کوهستان بروک بک : کابوی های تنها !

نوشته یRoger Clarke نشریهSight&Sound

مترجم : پژواک صمدانی

كوهستان بروكبك را يكي از بزرگترين داستان هاي عاشقانه و سنت شکن سينمايي تمام دوران خواندهاند. با درست شدن يك ژانر جديد توسط كارگردان آنگ لي و بازي تحسين برانگيز هيت لجر و جيك گيلنهال، چه عذر بهتري براي بازگشت به سبک های کلاسیک وجود دارد؟

كابوي هاي همجنسگرا؟ آخرين باري كه چنين جنجالي برگزار شد بازميگردد به اواخر دهه 1970 وقتي سكس پيستولز نقش رندي روديو را در سن آنتونيو در برابر دو هزار روستایی بازي كرد. خيلي راحت ميتوان گفت كه تماشاگران از اين ژست، كه در جامعه سنتي مردانه كابوي ها كمي سنت شکنانه بود، چندان خوششان نيامد. آنها هنوز هم از چنين تصويري خوششان نميايد، اما انگ لي باز هم كابوي هايي را به تصوير كشيده كه عاشق يكديگرند. كوهستان بروك بك شير طلايي جشنواره ونيز را در سال 2005 گرفت كه يكي از اعضاي هيئت داوران كلر دنيس (Claire Denis) احتمالا به خاطر بازتاب فيلم همجنسگرايانه خودش (Beau Travail) آن را پسنديده است.

كوهستان بروك بك داستان دو كابوي خوش سيما و اندام است كه در طول يك فصل كاري در سال 1963در كوهستان هاي ايالت ويومينگ به يكديگر دل ميبازند. انيس دل مار ( هيت لجر) و تك تويست (جيك گيلنهال) دچار احساسات عميق و زودگذر مي شوند كه گويي با بازگشتشان از كوهستان چون برف زمستاني آب ميشود. اما در طول چند دهه بعد، عليرغم ازدواج و بچه دار شدن هر دوي آنها، ارتباط آنها قطع نميشود. آن دو به بهانه ماهيگيري با يكديگر به سفرهايي ميروند كه آنها را از زندگي خانوداگي دور كند، زندگي هايي كه چندان هم شاد نيستند. انگ لي، با بازگشت به تمي كه براي نخستين بار در ضيافت عروسي (The Wedding Banquet) تجربه كرد، اينكه اين فيلم يك وسترن همجنسگرايانه است را رد كرده است. او در مصاحبه با لوس آنجلس تايمز ميگويد: براي من اين يك داستان عاشقانه است و كار چنداني با ژانر وسترن ندارد.

انگ لي را ديگر نميتوان تنها يك كارگردان مستقل به حساب آورد (او كسي است كه در سال 2003 فيلم بسيار پرهزينه هالك را ساخت) و نمی توان این موضوع را هم رد کرد که مايه هاي همجنسگرايانه هميشه موضوعي دردسر ساز براي فيلم هاي جريان ساز بوده اند. گفته ميشوند كه در سال 1982 تهيه كنندگان تريلر سيدني لومت تله مرگ (Deathtrap) تخمين زدند كه صحنه بوسيدن مايكل كين و كريستوفر ريو، ده ميليون دلار از سود فيلم كم كرده است. هر چند اين روزها چنين صحنه اي بين وال كيلمر و روبرت داوني جونيور در فيلم Kiss Kiss Bang Bang تنها سوژه اي براي سرگرمي سرمقاله هاي صفحه هاي هنري است، باز هم چنين مسئله اي نياز به بازنگري در روش هاي بازاريابي شركت هاي پخش كننده فيلم دارد.

در حالي كه فرهنگ روستایی از زماني كه كنسرت جنجال برانگيز در سال 1970 با آشوب تمام شد تا اكران كوهستان بروك بك، كه آن را تا يكي از بهترين عاشقانه هاي سينمايي تمام دوران بالا برده اند، تغيير چنداني نكرده است، و اگر براي اهالي اسب سوار تگزاس این موضوعچيزي بعيد و دور از ذهن به نظر ميرسد ، اين فيلم احتمالا در سينماي خصوصي و مجلل كاخ سفيد نیز به نمايش در نخواهد آمد، همان طور كه در فلوريدا جب بوش، اگر در توانش بود قانوني را هم بر ضد آن تصويب ميكرد. انگ لي تصميم گرفته با تگزاس در بيافتد و اين كاري نيست كه هر کسی از عهده آن بر بیاید.

يك كارگردان دگرجنسگراي تايواني (لي ازدواج كرده و دو پسر دارد) و دو بازيگر دگرجنسگراي استراليايي و كاليفرنيايي لازم بود تا سواري دو كابوي همجنسگرا تبديل به يك هجويه نشود. ( لي در جواب من كه گفته بودم در ابتدا به نظر ميرسيد نقد هاي نوشته شده بر اين فيلم در اينترنت تحقير آميز اند، ميگويد: من واقعا نميخواستم اين يكBlazing Saddles – فيلمي از مل بروكس 1974 - باشد.) آگاهان و دست اندركاران سينماي جديد همجنسگرايانه تا كنون نتوانسته اند يك داستان عاشقانه و ساده و روان، يا چيزي به شيريني و تلخي اين فيلم ارائه كنند. در حقيقت، كوهستان بروك بك، آگاهانه راهي كاملا متضاد با اين جريان را در بستري بي تجمل و با مايه هاي سنتي، در مقابل آن جريان فيلم سازي شهري در پيش گرفته است. بي. روبي ريچ، كسي كه در شناساندن جريان جديد سينماي همجنسگرايانه در دهه 1990 تلاش هاي بسياري كرد، اين فيلم را به عنوان يك فيلم جريان ساز همجنسگرايانه اي كه هرگز توسط كساني چون گرگ اراكي (Gregg Araki) يا تاد هينس (Todd Haynes) ارائه نشده بودند تحسين ميكند. او مينويسد: انگ لي با جسارتي فاش، يكي ازسنتی ترین و مقدس ترين ژانر هاي آمريكايي، يا وسترن، را گرفته و در آن سنت شکنی كرده است.

مشكل با زنان

ريچ، در ضمن ادعايش مبني بر اينكه اين فيلم همان طور كه طبيعت و قلمرو ويومينگ را تبديل به فضاي اشتياق و ميل همجنسگرايانه كرده و ان را تحسين ميكند، بر افراط براي تفسير دوباره ژانر هاي كلاسيك در پرتو فيلم كوهستان بروك بك هشدار ميدهد. اما بدون شك رگه هاي همجنسگرايانه، يا دست كم جامعه همجنس خواهانه (Homosocial) را ميتوان در اعماق فيلم هاي وسترن پيدا كرد. ( اصطلاحي كه اتوم اگويان در آخرين فيلمش Where the Truth Lies استفاده ميكند). وسترن ها عموما در يك دنياي نيمه بالغ مردانه، با دشت هاي وسيع و پسران گاوچران شكل ميگيرند. اين ژانر هميشه درباره تلاش هاي طاقت فرساي مردان براي برقراري ارتباط با يكديگر يا مبارزه و ستيزه جويي با مردان ديگر بوده است، كه همين دليلي است بر اينكه چرا قهرمان كابوي همجنس گرا به عنوان آخرين تابوي هاليوود باقي مانده باشد.

به همين ترتريب، زنان ربوده شده هميشه به عنوان مشكلي براي سازندگان فيلم هاي وسترن مطرح شده اند. دختراني كه بايد تربيت شوند، زنان سرسخت و خشن و فاحشه هايي كه بايد از آنها اجتناب كرد، و مادراني كه سرسختانه ايوان را جارو ميزنند و لوبيا ميپزند و بايد ازشان ترسيد ( زنان قوي مثل جون كرافورد در فيلم جاني گيتار (Johnny Guitar) 1954 به نظر نوعي نمايش احمقانه ميرسند). به نظر آلكس كاكس، مردان وسترن را ساخته و بر آن حكم فرمايي ميكنند: اين همان دليليست كه وسترن چنان جذابيتي براي پسران دارد و دختران را به همان ميزان دلزده ميكند.

كوهستان بروك بك، با شخصيت هاي زنان با پشتوانه محكمش، راه هاي جديدي را هم در همين حال باز ميكند. اين زنان نه لزوما شخصيت هايي موافق و همدرد، كه بيشتر شخصيت هايي واقعي به نظر ميرسند. ميتوان به صحنه اي اشاره كرد كه همسر جك، لورين (آن هاتوي) براي آخرين بار به انيس تلفن ميزند، خروش عشق و نفرت در صورتش يكي از تكان دهنده و تاثير گذار ترين صحنه هاي فيلم را شكل ميدهد.در همين حال اين زنان ، مردانشان را در زندان خانه به دام مياندازند: سر و صداي آزار دهنده ماشين لباس شويي طبقه بالاي جايي كه انيس به همراه همسر و دختران جيغ جيغويش در آن زندگي ميكند، در تناقض مستقيم با آواي وحش صحنه هاييست كه او در كنار جك است. به علاوه سر و صداي هاي موجود در زندگي جك ( او با دختر يك خانواده موفق در كشاورزي ماشيني ازدواج كرده است) تنها به حس خفگي او اصافه ميكنند. دو سكانس شكرگذاري وجود دارند كه در انها بريدن بوقلمون سرخ شده بر سر سفره با صداي تلويزيون يا صداي چاقوي گوشت بري برقي قطع ميشوند.

مرداني كه رام ميشوند

لي صحنه اي را كه در آن جك و انيس براي اولين بار با هم در قله هاي مرتفع كوه كه تنها با قاطر ميتوان به انجا رسيد، با وسواس قابل توجهي فيلم برداري كرده است. او توانسته چشم انداز را با انسان با ظرافتي بيش از آنچه جان فورد به انها دست يافت در هم بياميزد. او ميگويد حتي در زماني كه داشته به دنبال لوكيشن مناسب ميگشته، آكورد هاي اوليه چيزي را كه بعد تر تبديل به موسيقي متن فيلم شد را در سر داشته. در همان زماني كه رابطه بين ان دو شكل ميگيرد - زماني كه يكي از آنها از كمپ مراقبت ميكند ، ديگري در قله ها نگهبان گوسفندان در برابر گرگ ها است- ميتوان جك را شريك فعال و انيس را شخص ساده و احساساتي پنداشت. و اين همان چيزي است كه تركيب بندي نهايي تنها صحنه جنسي فيلم را آشفته ميكند، پس از صرف ويسكي و درشبي كه به حد كفايت سرد است. براي استفاده از خصيصه دوم، ناگهان جمله زيباي كارفرماي مغرورشان به خاطرشان ميآيد. اين لحظه ايست كه آنها بايد مراقب يكديگر باشند.

اينكه اين مردان نگهبان گوسفندان هستند، شايد علامت پرهيز از تحسين گاوچران سنتي باشد. همچنين اشاره مختصري هم به يكي از اولين صحنه هاي فيلم دور از جماعت ديوانه كننده (Far from the Madding Crown) اثر جان شليزنگلر(1967) در فيلم دارد ( پريدن آنها از صخره ها در سفرهاي ماهيگيرشان يكي از تفريح هاي مورد علاقه هر دو است). چوپانان، احتمالا بيش از ديگر مزرعه داران با حيوانات سر و كار داشته و با آنها اخت ميشوند و اين كمك و همراهي با گوسفندان و بره هاي كوچك، به نوعي حس مادرانه را القا ميكنند.

جهان شمولي و بي زماني كوهستان بروك بك طوري است كه گويي اين داستان ميتواند در هر مكان يا در هر زماني پس از تاريخ اتفاق بيافتد ( و اين ادعاي لي را كه اين يك فيلم وسترن نيست تاييد ميكند). داستان در حدود 40 سال پيش، در سال 1963 شروع ميشود. چند ماه پيش از قتل جان. اف. كندي، اما هيچ چيزي درباره امريكا در روايت وجود ندارد. درباره ويتنام؟ اصلا! تابستان عشق؟ هيچ. هيچ چيز اسكورسيزي مانند، نيكسون، وال استريت يا بيل گيتس يا از اين جور چيزها هم خبري نيست. تنها حسي كه از زمان در طول فيلم جاريست ، مربوط ميشود به مدل ماشين ها، وقايع كوچك داخلي يا مدل و طرح لباس ها. زندگي ماشيني مرتب به صورت چيزي بيگانه و غريب مطرح ميشوند و سفر هاي ماهيگيري آن دوهمان قدر كه دور شدن انها از دنيا است، به همان نسبت فرارشان از همسرانشان را نيز القا ميكند. تنها وقتي انيس دو دخترش را به مكان مخفي خودشان ميبرد، اين دوره ناگهان و براي هميشه فروميپاشد.

كوهستان بروك بك از داستان كوتاهي نوشته ی آني. اي. پروكس (Anne E. Proulx) برگرفته شده (نويسنده Shipping News) كه براي اولين بار در نشريه نيو يوركر در سال 1997 به چاپ رسيد. يك سال بعد، يك دانشجوي همجنسگراي 22 ساله دانشگاه ويومينگ، به نام متيو شپرد به قتل رسيد. اين واقعه سوژه سريال هاي تلويزيوني بيوگرافي گونه از جمله سريال پروژه لرمي (The Laramie Project)پخش شده توسط شبكه HBO شد. به سختي ميتوان اين داستان جنايت هولناك را نخواند، در فيلم نيز در جريان يك فلاش بك به آن اشاره ميشود كه در آن انيس پدرش را به ياد مياورد كه جسد دو مرد همجنسگراي به قتل رسيده را نشان او ميدهد.

وقتي لي را در لندن در جريان معرفي فيلمش ملاقات كردم، او بر تاثير عميقي كه داستان كوتاه پروكس بر او گذاشته تاكيد كرد و گفت او به خصوص جذب رابطه مردانه غير قابل بيان با الفاظ بين آن دو شده است. «در ابتدا گاهي فكر ميكردم كه اين ساخته و پرداخته نويسنده است اما فهميدم كه بين مرداني از اين چنين رابطه هايي وجود دارد». حتي ميتوان گفت كه فيلم آن اندازه كه به سوي والت ويتمن متمايل است به سمت وسترن كشيده نمي شود. شاعري كه به تجليل از گرايش طبيعي مردان به يكديگر پرداخت و بر كساني چون آلن گينزبرگ تاثير گذار بود. او به نوبه خودش اشعارش را از صافي شخصيتي جك كروك عبور ميداد. با اين حال، وسترن داراي سنت همجنسگرايي در پس زمينه اش است. منتگومري كليف در رودخانه سرخ (1947)، تهاجم ناگهاني با تمايلات مردانه گروه كابوي ها در فيلم كشتن جانگو (Django Kill) 1967، جيمز دين در فيلم غول (1956)، يا ظاهر جان وويت در فيلم كابوي نيمه شب (1969) را به ياد بياوريد. شليزنگر ( كارگردان كابوي نيمه شب) در اين فيلم باعث بوجود آمدن حساسيت هايي در نوع رابطه مردان فيلمش و نوع لباس پوشيدن اغوا كننده آنها شد. و هيچ جاي انكار نيست كه اندي وارهول ( يا نماينده اش پاول موريسي) دقيقا در حين فيلم برداري فيلم كابوي تنها (1968) در لوكيشني كه براي 30 سال براي ساخت وسترن ها مورد استفاده قرار ميگرفت، ميدانستند چه ميكنند. چيزي كه خشم و غضب هم اهالي محل و هم توريست ها را برانگيخت. (اين فيلم همچنان در بريتانيا ممنوع است)

خارجي بودن

لي اينكه فيلم ديگري را در زمان ساخت فيلمش در نظر داشته انكار ميكند، به جز فيلم نمايش آخرين تصوير اثر پيتر بوگدانوويچ (1971 The Last Picture Show)، و نويسنده فيلم نامه تگزاسي آن فيلم، فيلم نامه نويس كوهستان بروك بك هم هست. گفته ميشود كه معشوقه بوگدانوويچ، پولي پلت، تاثير مهمي در ساخت عاشقانه بين دو مرد در آن فيلم داشته، و به نوعي فيلم نمايش آخرين تصوير پيشگام چند وجهي بودن شخصيت هاي مرد و زن فيلم كوهستان بروك بك است. آيا احساساتي بودن لي نسبت به شخصيت هاي همجنسگراي فيلمش در اينجا و در فيلم ضيافت عروسي ريشه در توانايي تحسين برانگيزش در گرفتن بازي هاي عالي از بازيگرانش است؟ لي به من ميگويد:« من را به راحتي ميتوان همجنس خواه تصور كرد. چون من را با برچسب يك خارجي ميشناسند». در حقيقت خودش به مايه هاي همجنسگرايانه در طيف اعجاب برانگيري از فيلم هاي خودش اشاره ميكند. « سواري با شيطان خيلي همجنس خواهي است... نمي شود كاريش كرد» او ميخندد. « و صحنه مبارزه هالك با پدرش هم همينطور از آب درامده. و مرا به ياد برخي لحظه ها در فيلم هاي ساي مين ليانگ (Tsai Ming Liang) مياندازد»

ميدانيم كه تمام صحنه هاي توليد شده توسط كامپيوتر در هالك، بر اساس حركت هاي خود لي جلوي يك دوربين و تركيب آنها با شيوه CGI ساخته شده اند. و مبارزه ها با سردسته خانواده، نوعي ديگر از تم هاي ارجاعي اوست. ( هر دو انيس و جيك تصديق ميكنند كه دور از پدر بزرگ شده اند). آيا لي خودش را يك همجنسخواه ميشناسد؟ او با كمرويي پاسخ ميدهد: نميدانم. مثل بازيگران ترجيح ميدهم زياد به اين مسئله فكر نكنم.

5/17/2006 04:00:00 PM ;
0; Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

Back to Home page

 

© All Rights Reserved | Graphic by Sam Esmaelian | Designed By Miad Bigdeli