
راستش این بازی رو تا روزی که
میعاد ننوشته بود ندیدهبودم ٬ من کلن خیلی از ماجراهای وبلاگی پرتم و خلاصه شرمنده ! بعدشم بگم که اول خیلی قلقلکم اومد یه چیزای عجیبتر از اینا بنویسم ولی گفتم شاید بیجنبهبازی دربیارین! . البته این هایی هم که نوشتم اصلن عجیب و غریب نیستن ولی دیگه چیز مجاز دیگه ای به ذهنم نیومد
۱ - به شدت تو جهتیابی مشکل دارم ٬ سر این ماجرا اتفاق برام زیاد میافته مثلن یکبار که با میعاد و سپهر رفته بودیم قزوین پیش آرماناینا٬ شب مزهی مشروب تموم شد و نوبت من بود که برم و بخرم و تا ۲ ساعت بعدش من با یک شلوار گرمکن و تیشرت تو کوچهپس کوچههای قزوین میچرخیدم البته از اون نظر خیالتون راحت اتفاق بدی برام نیفتاد!!٬ موقعی که آرمان رو دیدم حس هاچ رو داشتم که مامانش رو پیدا کرده!! .
۲ - همیشه صمیمیترین دوستام از کسایی هستن که تو برخورد اول ازشون متنفر بودمو بالعکس کسایی که از اول باهاشون حال میکنم بعدن به گه خوردن میندازنم.
۳ - یک عدد دیویدی مورچهداره دارم که خیلیخیلی دوسش دارم و در بعض از مراسم خاص به کمک دوستان منتخبی٬ فیلم رو میبینیم و ترانههای زیباشو همخوانی میکنیم .
۴ - یکسری از آهنگهایی که تو هر مهمونی گذاشتهبشه به شدت فاز میده و اگه پا داشتهباشم به حرکات ناموزون دست میزنم : دنیادیگه مث تو نداره (بنیامین )٬ عسل ( داوود بهبودی) ٬ هوس(شهره ) و ...!!
۵ - از یه کاری که خیلیخیلی میترسم حتا به خاطر چُسیش هم حاضر به انجامش نیستم اسکیه! دهنم چند بار بد به چیز رفته!
دوست دارم نظرای این پایینیها هم بخونم ٬امیدوارم بنویسن!
برای اینکه این پُستم خیلی هم بهدردبخور نباشه یه سری هم به این سایت
Dou بزنید کارای باحالی داره .
:D
oon haache kheili bahal bood :))
ba'ad ham inghadr az departed ta'rif kardi ke dishab raftim didim va kheili ham bahal bood :D
merci ke da'vat kardi manro,vali man neveshte boodam!ke albate alan dide nemishe chon weblog ro bastam! hala baz ke rah andakhtam bet khabar midam :D
yek donya mamnoon.... :)
البته اگه می دونستم اینقدر بی وفا می شی، می ذاشتم تو همون قزوین تا صبح پیش قزوینیا بمونی
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
Back to Home page