جریان اینِ که شاید هیج سالی اندازهی امسال ٬ شروع سال نو انقدر بدون هیجان نبوده .
خبر بد و اتفاق بدی که چند روز گذشتش برام افتاد . دردی که هر لحظه میکشیدم و
شیوه زندگیم رو تغییر داده بود و زمانی که هر روزی که به جلو میرفت برای من معنی
نزدیک شدن به روزهای سخت رو داشت حالا من رو در سالی قرار داد که میدونم تا دو
سه ماه دیگه یه بیگبنگ خواهم داشت . همهی اینها باعث شد برای اولین بار جلوی
بقیه افراد خانواده نتونم گریه نکنم و خیلی سریعتر از همیشه قرآن رو قاپ بزنم و از در
برم بیرون و در بزنم و با قرآن وارد خونه بشم . پشت درِ خونه همون چند لحظه حس عجیب
و غریبی بود وقتی تقریبن همهی سال پیش اسلایدوار از جلوی چشمم رد شد .
بههر حال سال نو مبارک . سال نو یعنی زندگی! و برای اینکه زندگی کمی شیرینتر بشه ٬
.
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
Back to Home page